یکی از تکراریترین عبارات نقل شده از سوی رضا اردکانیان، وزیر نیرو در طول 4 سال گذشته، عبارت “مدیریت مصرف” است.
این تکرار قابل توجه و تاکید بر مدیریت مصرف به طور تصادفی از سوی وزیر نیرو نقل نمیشد، بلکه بیان کننده رویکرد وزارت نیروی تحت مدیریت اردکانیان بود.
برای آشنایی با رویکرد وزیر نیرو در طول دوران تصدی مقام وزارت نیرو ابتدا باید به این مسئله توجه کنیم که اساسا مدیریت مصرف چه تعریفی دارد.
*مدیریت مصرف، پرتکرارترین عبارت از زبان وزیر نیرو در 2 سال گذشته
بر همین اساس، مدیریت مصرف به مجموعهای از روشها و راهبردها اطلاق میشود که به منظور بهینهسازی مصرف انرژی به کار گرفته می شود.
قسمت عمده فرآیندهای مدیریت مصرف مرتبط با مدیریت مصرف انرژی الکتریکی است. مدیریت مصرف برق شامل مجموعهای از فعالیتهای بهمپیوسته بین صنعت برق و مشترکین آن به منظور تعدیل بار مصرفی مشترک است تا بتوان با کارایی بیشتر و هزینه کمتر به مطلوبیت یکسانی در زمینه مصرف دست یافت. بدین ترتیب هم عرضه کننده و هم مصرف کننده برق به سود بیشتری در این زمینه دست خواهند یافت.
با توجه به بالا بودن سرانه مصرف انرژی در کشور ما اتکا به سیاستهای مدیریت مصرف خصوصا در صنعت برق میتواند رویکرد صحیحی تلقی شود و نتایج قابل توجهی را از خود برجای بگذارد.
در همین راستا یکی از موفقیتهای صنعت برق که وزارت نیرو علت آن را توجه به مسئله مدیریت مصرف و پیگیری سیاستهای مرتبط با این مسئله به حساب میآورد، مسئله رشد اوج بار است.
بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی وزارت نیرو، رشد اوجبار در بین سالهای 97 نسبت به سال 98 و همچنین رشد اوج بار سال 99 نسبت به سال 98 در حدود 1 درصد برآورد شده است. به عبارت دیگر حداکثر برق مصرفی در واحد زمان در 2 سال متوالی در حدود 1 درصد برآورد شده است. این در حالیست که متوسط رشد اوج بار در سالهای قبل بین 3 تا 5 درصد متغیر بوده است.
* آیا ایدههای مربوط به مدیریت مصرف در سال 1400 شکست خورد؟
در همین راستا رضا اردکانیان در مصاحبهای با دستاورد تلقی کردن کنترل اوج بار در 2 سال متوالی گفت:« در سال 98 رشد اوج بار به 1 درصد کاهش یافت و سال 99 هم 1 درصد بود و انشاالله بتوانیم سال 1400 هم در حد 1 درصد نگهداریم و خیالم راحت است که دیگر میخکوبی میشود که افزایش اوج بار تابستان نباید بیش از 1 درصد باشد و خاموشی هم نباید بدهیم.»
وزیر نیرو کنترل اوج بار در سال 1400 را بسیار مهم تلقی کرده و از این مسئله به عنوان میخکوبی یک سیاست در کشور یاد کرد اما با وجود اینکه هنوز به گرمترین بازه زمانی سال در سال 1400 نرسیدهایم، شاخص اوج بار از 60 هزار مگاوات عبور کرد و ساعت 12:47 روز 26 خردادماه به رقم 60 هزار و 464 مگاوات رسید.
این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که اوج بار سال 1399 در تاریخ 31 تیرماه همان سال و در ساعت 21 با ثبت میزان مصرف 58 هزار و 254 مگاوات به بیشترین حد خود رسیده بود.
به عبارت دیگر بر خلاف 2 سال اخیر که اوج بار در حد 1 درصد رشد میکرد، تا پیش از ورود به فصل گرم، در سال جاری نسبت به سال گذشته شاهد رشد اوج بار 3.7 درصدی بودیم.
در شرایطی که اردکانیان، کنترل اوج بار در سال 1400 را میخکوبی سیاستهای مدیریت مصرف تلقی میکرد، به نظر میرسد، رشد 3.7 درصدی اوج بار میتواند یک ناکامی در این زمینه تلقی شود.
*چرا رویکرد مدیریت مصرف منجر به مدیریت مصرف واقعی نشد؟
به گزارش فارس، شکست سیاست مدیریت مصرف در ایران نمیتواند خبر مثبتی برای فعالین حوزه انرژی کشور به حساب بیاید اما بررسی دلایل این مسئله باید مدنظر قرار گرفته و آسیبشناسی از این موضوع برای بهبود سیاستها در سالهای پیش رو مد نظر قرار گیرد.
بر اساس تجربیات جهانی ثبت شده از اعمال سیاستهای مدیریت مصرف، این رویکرد در قالب 2 شیوه رویکرد تعرفهگذاری و رویکرد سازوکاری در کشورهای مختلف پیگیری میشود اما بیشتر کشورهایی که سرانه مصرف برق قابل قبولی دارند، از هر 2 شیوه به صورت همزمان بهره میگیرند.
*بیتوجهی وزارت نیرو به تعرفهگذاری صحیح حاملهای انرژی
در همین خصوص باید گفت، رویکرد تعرفهگذاری مدیریت مصرف، ضمن واقعی کردن قیمت برق، میزان هزینه برق در بازههای پر مصرفی را به اندازهای افزایش میدهد تا مصرف بیرویه انرژی برای هیچ خانواری به خصوص در بخش خانگی صرفه اقتصادی نداشته باشد.
از سوی دیگر رویکرد سازوکاری به شیوهای از مدیریت مصرف اطلاق میشود که صرفا قصد کاهش اوج بار را داشته و در قالب قراردادهایی بین دولت و مشترکان زمینه بهبود مصرف را مهیا میکند.
با مطالعه رویکرد مدیریت مصرف پیگیری شده در طول فعالیت رضا اردکانیان به این مسئله پی میبریم که وی تنها شیوه سازوکاری مدیریت مصرف را پیگیری کرده و به مسئله تعرفهگذاری صحیح انرژی به این معنا که هزینه مصرف بی رویه برق برای مشترکان پر مصرف را اعمال کند، توجه نداشته است.
به عبارت دیگر همه برنامههای مدیریت مصرف وزارت نیرو در قالب قراردادهایی با مشترکان بخش صنعت و کشاورزی است که زمینه جابهجایی میزان مصرف آنها در قالب مشوقهایی را فراهم میآورده و با وجود اینکه بیشتر از 30 درصد مصرف برق کشور در حوزه خانگی انجام شده و مشترکان پر مصرف بخش خانگی نیز 7 برابر کم مصرفها برق مصرف میکنند، هیچ سیاست تعرفهگذاری برای مدیریت این بخش از برق کشور اعمال نشده است.
البته طرح برق امید، زمینه افزایش 10 درصدی تعرفه برق پر مصرفها پس از 6 ماه از آغاز اجرای طرح را به وجود آورد اما اختلاف قیمت فروش برق با وجود افزایش 10 درصدی و قیمت تمام شده به حدی است که تاثیری بر مصرف بی رویه مشترکان پر مصرف عمدتا ثروتمند ندارد.
*بخش صنعت و کشاورزی از اعمال سیاست مدیریت مصرف متضرر شد
از سوی دیگر اعمال سیاستهای مدیریت مصرف در قالب قراردادهایی با بخش صنعت و کشاورزی به سبب اینکه در دامنه وسیعی از سال هم در فصل تابستان و هم در فصل زمستان اعمال میشد، زمینه نارضایتی گستردهای در مشترکان ایجاد کرده و عملا این توافقهای برای مدیریت مصرف تنها با خواست بخش دولتی ایجاد میشد.
در همین راستا، سیما غفاری، کارشناس انرژی در جمعبندی دلایل شکست سیاست مدیریت مصرف پیاده شده توسط وزارت نیروی تحت مدیریت اردکانیان، مسئله بیتوجهی به تعرفهگذاری صحیح برق و همچنین طولانی شدن بازه قراردادهای مدیریت مصرف با مشترکان کشاورزی و صنعتی را جزء دلایل اصلی بیان کرده بود.
طبیعی است که اعمال سیاستهای مدیریت مصرف میتواند زمینه کاهش سرانه مصرف انرژی به ازای هر نفر در کشور را مهیا کرده و کشور را به سمت اجرای سیاستهای بالادستی در حوزه اصلاح الگوی مصرف سوق دهد اما به نظر میرسد، رویکرد مد نظر وزارت نیرو نتوانسته زمینه مدیریت مصرف پایدار در کشور را فراهم کند.