در سالهای اخیر تاکید بر کاهش استفاده از سوختهای فسیلی شده این امر میتواند پیامدهایی متوجه صنعت و اقتصاد جهانی کند. اما تعداد سکوهای نفتی همچنان در حال افزایش است.
به گزارش آب و انرژی و به نقل از انرژی پرس؛ در سالهای اخیر، بحثهای مداوم و اغلب داغ در مورد نیاز به انتقال جهانی به منابع انرژی تجدیدپذیر برای مبارزه با تغییرات آب و هوا و کاهش انتشار کربن وجود داشته است. دولتها و حامیان محیطزیست در سرتاسر جهان به دنبال اقدامات و سرمایهگذاریهای پایدارتر در فناوریهای سبز هستند. با این حال، با وجود این فشارها و شتاب فزاینده انرژیهای تجدیدپذیر، صنعت نفت و گاز همچنان انتظارات را غافلگیر کرده است.
سکوهای نفت و گاز همچنان برای اقتصاد جهانی حیاتی هستند و با ظرفیت کامل یا تقریباً کامل کار میکنند تا تقاضای مداوم برای سوختهای فسیلی را برآورده کنند. این پارادوکس پویایی پیچیده بین انگیزه انرژی پاکتر و اتکای پایدار به منابع انرژی سنتی را نمایان میکند. پشت آمارهای به ظاهر ساده از افزایش تعداد دکلها، روایتی ظریف نهفته است که نشان میدهد مسیر رسیدن به آیندهای سبزتر مملو از چالشها و منافع رقیب است.
افزایش فعالیت سکوهای نفتی
بر اساس دادههای شرکت آمریکایی خدمات نفتی بیکر هیوز، علیرغم گفتگوهای مداوم در مورد آینده سبز، تعداد سکوهای نفت و گاز در سراسر جهان همچنان در حال رشد است. در ژوئیه سال جاری تعداد دکلهای فعال به یک هزار و ۷۱۳ دستگاه رسید که نسبت به ژوئن (خردادماه) ۶ دستگاه بیشتر است. این تعداد در مقایسه با جولای ۲۰۲۳.۱۰۶ دکل کمتر است. احتمالا شرکتها به دنبال ایجاد تعادل بین نیاز به افزایش تولید و فشار اعمال شده توسط جنبشهای زیستمحیطی و نهادهای نظارتی باشند.
چه کسی برنده مسابقه نفت است؟
در ایالات متحده، تعداد دکلها به ۵۸۶ کاهش یافته است. این امر ممکن است مربوط به تغییر در سیاست انرژی این کشور باشد که هدف آن کاهش انتشار کربن و سرمایهگذاری در منابع انرژی تجدیدپذیر است. با این حال، به نظر میرسد که کانادا از فرصت استفاده کرده و تعداد دکلهای حفاری خود را به ۱۹۳ افزایش داده است. شرکتهای کانادایی احتمالا تلاش میکنند تا موقعیت خود را در بازار جهانی نفت حفظ کنند، این امر علیرغم خطرات مرتبط با پایداری طولانی مدت سوختهای فسیلی است.
در این میان، خاورمیانه نیز رشد نشان میدهد و تعداد دکلها با افزایش سه دکل به ۳۴۵ دکل رسیده است. این منطقه با داشتن بزرگترین ذخایر نفت همچنان بر حفظ و حتی افزایش حجم تولید متمرکز است، احتمالاً ریشه در پیش بینی افزایش تقاضا در آسیا دارد.
آفریقا و اروپا: بین رشد و نزول
آفریقا، با منابع نفتی قابل توجه اما توسعه نیافته خود، شاهد افزایش تعداد دکلها به ۱۰۸ دکل بوده است. این امر ممکن است نشان دهنده تمایل کشورهای این قاره برای بهبود عملکرد اقتصادی خود از طریق صادرات نفت باشد با این حال، فقدان زیرساختها و بیثباتی سیاسی همچنان چالشهای مهمی هستند.
از سوی دیگر اروپا با کاهش جزئی به ۱۱۸ دکل رسیده است. این را میتوان با تعهد قوی کشورهای اروپایی به گذار به اقتصاد سبز و کاهش اتکا به سوختهای فسیلی توضیح داد. در عین حال، اروپا به واردات مقدار قابل توجهی نفت برای رفع نیازهای فعلی ادامه میدهد که نشان دهنده معضل پیچیدهای است که سیاست گذاران اروپایی با آن روبرو هستند.
افزایش ناگهانی در آمریکای لاتین و آسیا-اقیانوسیه
آمریکای لاتین تعداد دکلهای حفاری خود را ۷ به ۱۵۴ افزایش داد. این امر احتمالا ناشی از کشورهای منطقه باشد که به دنبال به حداکثر رساندن منابع طبیعی خود، علی رغم خطرات ژئوپلیتیکی و نوسانات قیمت نفت هستند. در بحبوحه بیثباتی اقتصادی، درآمدهای نفتی به منبع مهمی برای تامین مالی دولت تبدیل شده است.
منطقه آسیا و اقیانوسیه، نیز با افزایش ۲۱ دکل به ۲۰۹ دکل، رشد چشمگیرتر بود. این منطقه به طور فعال در حال توسعه است و بسیاری از کشورها مانند چین و هند با افزایش تقاضای انرژی مواجه هستند و آنها را به افزایش تولید سوخت فسیلی سوق میدهد. این روند علیرغم تلاشهای موازی برای استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر است.
دادههای تاریخی و پیشبینیها
دادههای تاریخی نشان میدهد که میانگین ماهانه تعداد دکلهای فعال در سال ۲۰۲۳ به ۱۸۱۴ رسید که در مقایسه با ۱۷۴۷ دکل در سال ۲۰۲۲ افزایش داشته است. این تعداد از پایینترین حد پاندمی سال ۲۰۲۰، زمانی که تنها ۱۳۵۲ دکل فعال بودند، افزایش قابل توجه را ثبت کرده است.
در میان تعداد فزاینده دکلها، این پرسش مطرح میشود که این رویکرد چقدر پایدار است؟ در نگاه اول به نظر میرسد که شرکتهای نفتی روند جهانی کاهش انتشار گازهای گلخانهای را نادیده گرفته و همچنان به سوختهای فسیلی متکی هستند. با این حال، در واقعیت، بسیاری از آنها همچنین در حال سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر هستند و سعی میکنند آینده را پیش بینی کنند.
اما یک مورد کاملا واضح است و اینکه، علیرغم گفتگوها در مورد انتقال سبز، نفت و گاز همچنان نقش مهمی در اقتصاد جهانی ایفا میکنند. با این وجود، نیاز به راهحلهای انرژی کارآمد و پایدار تنها افزایش مییابد، و سوال این است که آیا شرکتها میتوانند به موقع خود را برای حفظ مرتبط با چشمانداز انرژی جدید وفق دهند؟ صنایع فعلی اساساً برای آنچه در راه است آمادگی ندارند، در نتیجه طیف وسیعی از خطرات جدی در افق وجود دارد.
پیامدهای اقتصادی
در این صورت داراییهای نفت و گاز بلاتکلیف خواهند ماند، زیرا نمیتوانند بازدهی مورد انتظار را برای سرمایه گذاران ایجاد کنند. این بدان معناست که تریلیونها دلار دارایی از بین میرود. قیمت بالای نفت این بحران آتی را پنهان میکند زیرا سرمایه گذاران و صاحبان صنعت را متقاعد میکند که سود به دست میآورند. مشکل این است که با افزایش تصاعدی اختلالات انرژی، حمل و نقل و مواد غذایی، تقاضا ناگزیر سریعتر از حد انتظار کاهش مییابد. در آن مرحله، مشخص خواهد شد که آن ارزش روی کاغذ واقعی نیستند.
میلیونها نفری که در صنایع سوخت فسیلی فعال هستند با این واقعیت مواجه میشوند که شغلشان در خطر است. تأثیر اقتصادی بر این صنایع مرتبط، کشورها و نیز صنایع وابسته به آنها، بازتاب گستردهای داشته و فراتر از بخش انرژی خواهد بود. بحران اقتصادی ناشی از آن میتواند سرمایه مورد نیاز و انگیزه برای تسریع در تحول انرژی را کاهش دهد.
پیامدهای سیاسی
صدمات اقتصادی هنگفت، صنایع رو به زوال، و میلیونها بیکار دیگر، طبعا روندی برای فاجعه سیاسی است. عامل تشدید تأثیرات آب و هوایی که یکی از پیامدهای آن مهاجرت در مقیاس بزرگ خواهد بود، باعث قطبی شدن شدید سیاسی نیز میشود. همگرایی چنین فاجعههایی احتمالاً باعث رادیکالیزه شدن تفکر سیاسی چپ و راست شده و این امر باعث تقویت سیاست اقتدارگرایانه خواهد شد. همچنین اعتماد به نهادهای بین المللی را تضعیف خواهد کرد.
پیامدهای ژئوپلیتیکی
تعداد اندکی از کارشناسان انرژی معمولا پیامدهای ژئوپلیتیکی عظیم ۹۸ کشور تولیدکننده نفت را در نظر نمیگیرند که محصول اصلی آنها دیگر تقاضای کافی برای توجیه اقتصادی ماندن در تجارت را ندارد.
نابودی درآمدهای نفتی، بسیاری از دولتهایی را که برای حمایت از هزینههای عمومی به آنها وابسته هستند، بیثبات خواهد کرد و میتواند باعث سقوط تولید ناخالص داخلی شود. همراه با پیامدهای سیاسی، میتوان شاهد تشدید ناآرامیهای مدنی در مقیاسی بسیار بزرگتر نیز بود. این امر بهویژه در بزرگترین کشورهای تولیدکننده نفت حاد است، زیرا بدون بودجه برای تأمین هزینههای قبلی خود، فروپاشی نهادهای دولتی راه را برای ظهور گروههای افراطی هموار میکند، پدیدهای که در سوریه نیز تجربه شد.
پیامدهای اجتماعی-فرهنگی
فروپاشی صنایع مرتب با سوختهای فسیلی ممکن است مسبب مشکلات اجتماعی نیز شوند. در حال حاضر، موجی از خستگی عمومی در مورد اقدامات اقلیمی به وجود آمده، زیرا این تصور وجود دارد که هیچ اقدام تاثیرگذاری برای کاهش هزینههای زندگی انجام نمیشود و حتی این نگرانی وجود دارد که سرمایه گذاریهای «سبز» فقط اوضاع را بدتر خواهد کرد.
این امر میتواند با استقرار غیربهینه و نیمه تمام برنامههای انرژی پاک ترکیب شود که منجر به بدترین سناریویی میشود و در آن صنعت انرژی فعلی از نظر اقتصادی توسط سیستمهای جدید انرژی پاک رقابتیتر مختل و در نهایت، به شیوهای گران و ناکارآمد عرضه شود. این امر میتواند نیز موجب ناامیدی بیشتر از انتقال انرژی و اقدام آب و هوایی شده و این تحول را تضعیف و آن را پیش از تکمیل متوقف میکند.
در مجموع، هرچند پیامدهای نفتزدایی از صنعت وجود دارد اما هر یک از این ریسکها فرصتهای بیسابقهای را نیز به وجود میآورند.